- today
- perm_identity مریم جزینی
- label هنر
- favorite 19 لایک
- remove_red_eye 25249 بازدید
- comment 25 دیدگاه
نقاشی قهوه خانهای اصطلاحی است برای نوعی نقاشی روایی با سوژهای مذهبی یا رزمی و گاهی بزمی که توسط هنرمندان مکتب ندیده با تکنیک رنگروغن نقاشی میشد. این هنر متقارن با دوران جنبش مشروطیت، براساس سنتهای هنر مردمی و دینی و متاثر از نقاشی طبیعت گرای رایج در آن زمان میباشد. نقاشان این رشته برای آثار خود عنوان «خیالیسازی» را برگزیده بودند تا از نقاشانی که به واقعیت عینی میپرداختند مجزا باشند. نقاشی قهوهخانهای که پدیدهای منحصر به فرد در هنر معاصر ایران است از جهات مختلف، چه از حیث جامعه شناسی و چه به لحاظ فرهنگی و زیبایی شناسی حائز اهمیت است. با توجه به اهمیت این هنر فروشگاه اینترنتی پرنون در طی چند مقاله مختلف تمام موضوعات مربوط به نقاشی قهوه خانهای را مورد بررسی قرارد داده است که پس از مطالعه این مطلب میتوانید به مقاله تاریخچه نقاشی قهوه خانهای مراجعه کنید.
1- قهوه خانه
قهوهخانه به مکانهایی گفته میشود که درآنها نوشیدنی و وعدههای سبک سرو میشود و درگذشته نخستین محلی بوده که برای نوشیدن چایی و خوردن نهار و شام که بعدها برای اموری نظیر اطلاع رسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمیهایی چون مدیحه سرایی، نقالی، شاهنامهخوانی، غزلخوانی، سخنوری و مشاعره نیز درآن جایگاهی پیدا کردند و از نظر فرهنگی به عنوان نهاد با اهمیتی است. در این مکانها نقالی سرگرمی با اهمیتتری برای مردم محسوب میشد که یکی از موضوعهای این نقالیها نقاشیهای قهوهخانهای با مضامین رزمی، بزمی میباشد که در اواخر قاجار و اوایل پهلوی هم زمان با جنبش مشروطه ایران اوج گرفت.
تصویر 1: قهوهخانههای قدیم اثر اسماعیل
2- تعریف نقاشی قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای یکی از انواع نگارگری و نقاشی ایران است که دوران مشروطه در ایران رواج یافته است. این نوع نقاشی درواقع روایتی از رزم، بزم و مذهب ایرانی است. نقاشی قهوهخانهای برآمده از مکتب قاجار در نگارگری ایرانی است که قدمت آن به قبل از دوران قاجار میرسد ولی دراواخر دوران قاجار و جنبش مشروطه اوج گرفت و شاخصترین تاثیرات خود را در دوران پهلوی برجای میگذارد. برخلاف دیگر مکاتب نگارگری و تصویرگری ایرانی که همگی درحوزهی اکادمیک سر برآورده اند، نقاشی قهوهخانهای در خارج از حوزه رسمی و به دست افرادی که مکتب دیده نیستند رشد و نمو یافت. پژوهشگران سابقهی نقاشی عامیانهی مذهبی درایران را به عهده صفویان، زمانی که تشیع گسترش بسیار یافت، مربوط میدانند. بهطور مثال، در دیوارنگارههای امامزاده شاهزید اصفهان، صحنههایی از تعزیه امام حسین (ع) تصویر شده است. فقط در سبک ترسیم و تصویر جامههای این آثار است که انعکاس کمرنگی از فضای دربارهای صفوی حس میشود. اینگونه نقاشی که آمال و علایق ملی، اعتقادات مذهبی و روح فرهنگ خاص لایههای میانی جامعهی شهری را باز میتابید. پدیدهای جدیدتر از سایر قالبهای نقاشی عامیانه چون: پردهکشی، دیوارنگاری بقاع متبرکه، نقاشی پشت شیشه با مضمون مذهبی و جز اینها بود.
داستانهای شاهنامهی فردوسی و خمسهی نظامی، وقایع کربلا، قصههای قرآنی و حکایتهای عامیانه موضوعهای اصلی نقاشی قهوهخانهای را تشکیل میدهند. نقاش این موضوع را مطابق با شرحی که از زبان نقال، تعزیهخوان، مداح و روضهخوان میشنید و همانگونه که در ذهن مردم کوچه و بازار وجود داشت به تصویر میکشید.
شکل 1: انواع موضوعات نقاشی قهوهخانهای
3- انواعتابلوهاینقاشیقهوهخانهای
تابلوهای نقاشی قهوهخانهای به دو دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:
الف- تابلوهایی که دارای یک کادر مستطیل و معمولا دارای یک یا چند صحنه هستند.
ب- تابلوهایی که دارای یک موضوع و چند صحنه تقریبا مجزا هستند مانند تابلوی جوانمرد قصاب.
معمولا تابلوهایی که دارای موضوع واحد و صحنههای متعدد با خطوط تیره از همدیگر جدا شده و بهطورکلی وقت و انرژی زیادی صرف آن شده است. انتخاب کادرهای متعدد در هنر ایران کمتر سابقه دارد و این نخست بار است که در نقاشی قهوهخانهای دوره قاجار میبینیم.
نهضت هنری خیالیسازان شهره به نقاشان قهوهخانه (عنوانی که زندهیاد کریم امامی به دلیل سکونت و استقرار نقاشان در قهوهخانهها به این نقاشی بخشید). در شرایطی ایران گیر میشود و در گوشه و کنار ایران رواج مییابد که ایران رها شده از بند قرنهای قرن استبداد با پیروزی مشروطیت جامعه را بهسوی بهدست آوردن حقوق از کف رفته میکشاند و بیگزافه در تمامی عرصهها بهویژه عرصههای ادبی و هنری تجلی پرثمر و چشمگیری پیدا میکند. رواج ترانههای سیاسی و اجتماعی، شکسته شدن نثر درباری و کاتبان مدعی دانش و سواد با تلاش امثال «دهخدا»، باب شدن داستاننویسی با نثری ساده و روان و اعتبار دوباره هنرهای ملی، صله آزادیخواهی و پیشکش مجاهدان انقلاب مشروطه به جامعه است. با این همه از یاد نباید برد که در این ایام تلخ، واقعه تجدد طلبی آن هم نه به قصد آشنایی با علوم و فنون و پیشرفتهای مثبت جوامع غربی بل گرایش به فرنگی مآبی خطری جدی را هشدار میداد در جدایی جامعه از سنتهای دیرپای قومی و کمرنگ شدن اعتبار و ارزشهای هنرهای قومی، باری چه بسیار از وفاداران و دوستداران میراث گران هنر و فرهنگ ایرانی را به واکنش و بسا مقابلهای نه چندان برابر وا داشت (همان).
در این روزگاران است که در شیراز نهضتهای هنرهای مردمی و سنتی بر پا شد و با همت کاشیکاران و کاشینگاران همچون «میرزا عبدالرزاق شیرازی» هنر کاشی نگاری، با مضامین شاهنامه و دیگر ذخایر نظم و نثر فارسی از یک سوی و به نقش و رنگ در آوردن روایات مقدس مذهبی، از سوی دیگر به خانهها و بناهای عمومی کشیده شد و حسینیهها و سقاخانهها و تکیهها را آذینی به حق بیهمتا بخشید.
در تهران دلاور مردی عاشق و هنرمند با نام علیرضا قوللر آغاسی هنرمند نقاش و کاشیگر و کاشینگار، زمینههای مساعد رواج نقاشیهای خیالی شاهنامه و روایات دینی را در کاشیپز خانهاش به تکیه منوچهر خانی مساعد و آماده و مهیا کرد. هنرمند و مردی صاحب ذوق که جلال اندیشههای ملی و مذهبیاش را میشد در قطعهقطعه کاشیهای منقوش او تماشا کرد و به تحسین نشست. مردانی صاحب ذوق و با اعتقاد که از پس مرگ ولی نعمت و استاد خویش علی رضا قوللر آغاسی پا به میدان رزمی مینهند با همه نشانههای قیامی هنری، در عرصه آشتی مردم با میراثگران فرهنگ و هنر سرزمین خویش، آن هم در احیای دگرباره نقاشی خیالیسازی با احترام به قواعد و اصول دیرپای نقاشی ایرانی یکی حسین قوللر آغاسی به نقاش شاهنامه و دیگری محمد مدبر نامور به نقاش عاشورا، نقاش کربلا شهره میشود. از طریق نقاشی این بزرگواران نقاش بود که شاهنامه را دانای طوس را شناختند رستم را و سهراب را و دیگر یلان خوشنام شاهنامه را ارج گذاشتند.
تصویر2: نقاشی قهوهخانهای شاهنامه (رستم و سهراب)
نقاشی قهوهخانهای که در زمان اوج خود به دلیل ارتباط گسترده آن با مخاطبان، خاطرهای به یاد ماندنی بر جا گذاشته بود تا سالهای پایانی عهد قاجار از رونق گذشته افول کرد. با ورود نقاشی مدرن به کشور و رشد جریانهای هنری غربی در ایران نقاشی قهوهخانهای آرامآرام به حاشیه رفت و شیوههای هنری دیگری شکل گرفتند که امروز میتوان نتایج رشد و تحول تاریخی آنها را بر دیوار نمایشگاههای امروزی دید. شاید آخرین جلوه نقاشی قهوهخانهای در سالهای دهه 1340 روی داد که نگاهی دوباره به این نقاشی در میان هنرمندان معاصر دیده شد؛ اما این نگاه نیز بهطور طبیعی در روند تحول تاریخی دگرگون شده بود. هر چند نقاشی قهوهخانهای از سوی استادان بازمانده این هنر همچنان به حیات خود ادامه میدهد اما از نظر پویای، همهگیری و جلب مخاطبان عام فاصلهای عمیق با دوران اوج این شیوه هنری دارد.
نگرش دوم که بهتدریج موسم بروز آن فرا رسیده است و نیازهای اجتماعی و سیاسی جامعه نیز در ایجاد آن بیاثر نبود، ظهور جریانی عمومی در اندیشه هنری بود که در آن هنرمندان بر خواسته از کوچه و بازار نتوانند به بیان افکار، باورها و آرزوهای عامه مردم بپردازند. موقعیت اجتماعی هنر در دوران صفوی بافت مناسبی برای آغاز نهضت جدید فراهم کرده بود. از طرفی، هنر نگارگری در آن دوران نمیتوانست با ظرفیت و فضاسازیهای خود پاسخگوی افکار و اعتقادات ملی و مذهبی تودهای مردم باشد. در واقع نقاشی جدید باید با بیانی ساده جهانبینی اساطیری، نگرش دینی و در یک کلام فلسفه زندگی ایرانی را به تصویر بکشد.
بدین ترتیب نقاشی قهوهخانهای پدیدهای نو در عرصه هنر بود که به همان درفش کاویانی با حفظ ارزشهای دیرپای سنتی به یاری ذوق آفرینی گمنامترین و خالصترین هنرمندان برآمده از متن اجتماع راهی حسینیهها و تکیهها. قهوهخانهها شد.
تصویر 3: نقاشی قهوهخانهای قصههای ایرانی (شکارگاه بهرام)
4- ویژگیهای نقاشی قهوهخانهای
با جستوجو کردن در احوال و زندگینامه هنرمندان نقاشی قهوهخانه متوجه خواهیم شد در طول تاریخ نقاشی ایران، نقاشی قهوهخانه بر خلاف بینظیر بودنش با توجه به نحوه شکلگیری، حامیان و هنرمندانش همچنین تأثیر بیتردیدی که بر اجتماع داشته، همواره دچار مهجورت ناعادلانه بوده است. واقع شدن نقاشی قهوهخانه میان دو حیطه مهم و مختلف از نقاشی ایران، یعنی نقاشی مکتبی و نقاشی دانشگاهی، قرارگرفتن در برههای از تاریخ قاجار و پهلوی که در آن ایران بهسرعت وارد عرصه نا آزموده مدرنیته در تاریخ خویش شده است و همچنین شکلگیری نقاشی قهوهخانه در مکانی که نه مورد توجه سنتگراها بوده و نه روشنفکرانی که درباره نقاشی مدرن پژوهش کردهاند، همه سبب شده تا این نقاشی به مثابه پدیدهای کاملا عامیانه در محافل علمی دانشگاهی شناخته شود.
نقاشی قهوهخانهای پدیدهای نو ظهور و خودرو بود که در تاریخ نقاشیایران بنا به ضروریات معاصر خود (نیاز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهای مردم) با حفظ ارزشهای هنر مذهبی و سنتی ایران متولد شد. مردمی که شمایل مقدس امامان و تصاویر حماسههای جانبازی و ایثار پیشوایان دینی و پهلوان منشیهای اسطورههایشان را نه به دلیل نقش و نگارشان که به دلیل حرمت ایمانشان میخواستند.
از خصوصیات بارز این سبک از نقاشی همگامی و هماهنگی با هنرهایی چون نقالی، پردهخوانی و در نهایت تعزیه است. نقاشان موضوعات را مطابق با شرحی که از زبان نقال، تعزیهخوان، مداح و روضهخوان میشنید و همانگونه که در ذهن مردم کوچه و بازار وجود داشت به تصویر میکشید و در واقع به میل و خواست مردم آثار خود را خلق میکرد. نقاش قهوهخانهای آنچه را که مردم باور داشتند اصل میدانستند و خود یکی از آنها بود. ارزش نقاشیها به مردمی بودن آنها و سادگی در بیان موضوع بستگی داشت.
از ویژگیهای دیگر نقاشی قهوهخانهای ثبت غم و شادیهای مردم کوچه و بازار است به پاس تقدیر از خوبیهایشان. محبت آنان دل نقاش را به شوق وا میدارد و غمشان آزردهاش میکند پس مثل عکس به یادگار لحظهای حضورشان را در قهوهخانه ثبت میکند.
ویژگی دیگر این مکتب این است که نقاش گرد سر اولیا و ائمه اطهار را با «هاله نور» پوشانده و اشاره به پاکی و اولویت آن فرد دارد، به عبارتی با این نشانه او را از غیر جدا میسازد؛ که بهطور ناخودآگاه با توجه به حکایت و واقعهای که در اطراف آن به تصویر درآمده بیننده میتواند هویت وی را حدس بزند. هاله به نور بهکار رفته در این نوع نقاشیها نمادی از روشنایی و پاکی است.
در نقاشی قهوهخانهای شخصیت اصلی داستان را بزرگتر از بقیه افراد به تصویر میکشاند که تا قبل از این در تاریخ نقاشی ایران کمسابقه بوده است. تا قبل از این شخصیتهای اصلی و فرعی به یک اندازه ترسیم میشد که از ویژگیهای شاخص نقاشی قاجاری است.
تصویر 4: نقاشی قهوهخانهای امام رضا در دربار هارون الرشید اثر حسین قوللرآغاسی و رضای عباسی
1-4- رنگآمیزی نقاشی قهوهخانهای
برای نقاشان قهوهخانهای، رنگآمیزی نمادین است همانند نگاره یوسف و زلیخا اثر کمالالدین بهزادی میتوانیم این استفاده نمادین از رنگ را در لباس پرسوناژهایی که بیانگر حالات روحی آنهاست. همچنین رنگ زیرانداز و قالیچهای که در اثر بکار رفته و بیانگر موقعیت متزلزل زلیخا و جایگاه امن یوسف (ع) است. این نمادین بودن رنگها در اکثر تابلوهای این مکتب هنر در نقاشی قهوهخانهای دیده میشود.
نقطه مقابل مطلب فوق ویژگی دیگر این مکتب است که برای تحقیر افراد معمولا آنها را با کوچکتر نشان دادن اندامشان نشان میدادند مانند تابلو حرکت کیخسرو به ایران اثر قوللر آغاسی در نقاشی قهوهخانهای برای اولین بار به تحقیر آدمها توجه خاصی نشان داده شده است.
تصویر 5: نقاشی قهوهخانهای بارگاه یوسف و زلیخا
2-4- نور، حجم، سطح و خط در نقاشی قهوهخانهای
از دیگر ویژگیهای اینگونه آثار توجه هنرمندان به سایهروشن میباشد در ترسیم پرسوناژها و اشیاء تابلوها، تشخیص اینکه از کدام سو نور به آنها میتابد زیاد ممکن نیست. گویی صورتها همه پاک، روشن و بدون سایه هستند. ابتدا نقاشی بر زمینه پرده یا جبه و قبا، گل یا بتهجقه به نمایش درمیآید و سپس بر روی پارچه نواری سرتاسر از رنگ سیر و یا تیره میگذارند.
تصویر6 : نقاشی قهوهخانهای مصیبت کربلا- گودال قتلگاه اثر عمل محمد مدبر
3-4- روایتگری در نقاشی قهوهخانهای
یکی از ویژگیهای نقاشیهای قهوهخانهای، روایتگری پردههای نقاشی خلقشده است. هنرمند نقاش به این منظور که عامه مردم وقایع را به چشم ببینند و در خاطره خود حفظ کنند هر آنچه را نقال و شاهنامهخوان بیان کرد را به انضمام تخیلات خویش به تصویر میکشید. نقاش گاه ممکن است برای یک داستان چند تصویر مختلف که نشانگر لحظات گوناگون در زمانهای مختلف و یا در زمانهای موازی در همان داستان باشد، تصویر کند. بهاینترتیب ممکن است صحنههای مختلفی که از نظر زمانی ارتباطی با یکدیگر ندارند در کنار هم در یک تابلو آورده شوند. علاوه بر این، تابلوهای بسیاری نیز ساخته میشوند که فقط یک صحنه از اوج داستان مذکور را بیان میکند.
اما چه سوگ، چه بزم و چه حماسی و چه مذهبی اکثر آثار این دوره دارای مشخصههای مشترک به شرح ذیل میباشند:
1- چهره اولیاء حالت خموش، ثابت و بیحالت بوده و چهره اشقیاء (بدکاران) حالتهایی کاملا انفعالی، دگرگون و در بیان حالتهای پشیمانی و ندامت، اغراقشده دارند بهطوریکه مخاطب احساس میکند قصد نقاش از این شیوه بیان آن بوده که خود اشقیا هم از پیکار با اولیا کاملا ناراضی هستند.
2- رنگها محدودند و در حیطه خانواده رنگهای گرم (قرمز- قهوهای- رنگهای تیره) و اغلب چرک بوده و معمولا در اکثر آثار نقاشی قهوهخانهای فضای خالی دیده نمیشود و شخصیتها و صحنهها چنان در هم فشردهاند و کلیه حوادث به تصویر کشیده شده دارای همبستگی است.
3-گاه ترکیببندی اثر بهصورت جایگیری تصاویر و صحنهها در کادر است. گاهی تذهیبهای ساده در اطراف کادرها اجرا میشده و به لحاظ اهمیت صحنهها، موضوعات مهمتر در وسط قرار میگرفتهاند.
4- در آثار بجا مانده این مکتب اکثر تصاویر دارای سکون و ثبت لحظهای روایات و داستانها هستند بهطور مثال: تصاویری که نمایشگر صحنههای پیکارند.
5- جایی از بوم، سفید و خالی نیست و هنرمند سعی در پوشاندن همه سطوح پرده را داشته حتی این تلاش را با نوشته و ذکر واقعه و یا نام افراد به ثمر میرساند.
6- در تقسیمبندی پردهها، غالبا نقاش جایگاه ویژهای را برای صحنه اصلی و اوج داستان در نظر میگرفت و آن قسمت پایین پرده میباشد مانند نمایش جنگها که غال با در پایین اثر ترسیم میگردید.
7- از دیگر نکات این پردهها جایگاه پرسوناژها و شخصیتهاست که بر اساس مقام افراد در نظر گرفته میشد. بهطوریکه افراد مهمتر در دیدرس قرار میگرفت.
8- ازنظر ترکیببندی بهترین و بیشترین فضا به شخصیت نخست واقعه اختصاص داده میشد.
9- آثار نقاشی قهوهخانهای پرسپکتیو و عمقنمایی بیشتر بهصورت حسی است نه عملی و بهندرت طبیعت سازی بهصورت فرنگی مآبی در نقاشی قهوهخانهای دیده میشود.
10- انسان در آثار نقاشی قهوهخانهای از اهمیت ویژهای برخوردار بوده که سوژه اصلی نقاشان این مکتب نقاشی قهوهخانهای انسان میباشد.
11- در برخی آثار؛ بهخصوص کلیه آثار اساتید و بدعتگذاران این نقاشی، میتوان دقت و وسواس را در به تصویر کشیدن ریزهکاریها و کلیه صحنهها و توصیفات نقال دید.
12- یکی از عواملی که باعث میشد نقاش وقایع و حوادث را به بهترین وجه به تصویر بکشد و اثر وی نیز مقبول واقع شود؛ اشراف و آشنایی کامل او به روایات مذهبی، نسخ تعزیه و مقتلها و اغلب داستانهای حماسی مکتوب و شفاهی بود که سینهبهسینه نقلشده بود.
13- خیالی بودن تصاویر بهواسطه بهرهمندی از قوه تخیل نقاش و عدم مراجعه وی به مدل.
14- در آثار نقاشی قهوهخانه چهره مبارک سیدالشهدا (ع) و حضرت سجاد (ع) اغلب پوشیده است و بقیه شخصیتها اعم از مردهای خانواده و یاران امام و اشقیا و تمای چهرهها و سایر پرسوناژها نمایان میباشد.
برای بیان ویژگیهای نقاشی قهوهخانهای باید این نقاشیها را به دو دسته تقسیم کنیم: دسته اول دارای ویژگیهای کلی است که بیشتر از نقاشیهای سبک سنتی ایران پذیرفته است. در این سبک نوآوریهایی پدید آمده که باعث تمایز آن از دیگر سبکهای نقاشی مکتب قاجاری است. این ویژگیها مختص نقاشیهای علی رضا قوللرآغاسی و حسین قوللرآغاسی و شاگردان او است اگرچه گاه در نقاشیهای محمد مدبر هم دیده میشود. دسته دوم نقاشیهایی است که علاوه بر رعایت ویژگیهای عمومی نقاشیهای سنتی، از نقاشی غرب نیز تأثیر پذیرفته است که نمونههای آن را میتوان در آثار محمد مدبر و شاگردانش دید.
تصویر 7: نقاشی قهوهخانهای جنگ خیبر اثر عباس بلوکیفر
تهیه و گردآوری مطلب: وبلاگ فروشگاه اینترنتی پرنون
منابع: کتاب نقاشی ایرانی از دیرباز تابه امروز، کتاب نقاشی قهوهخانهای در دوره قاجار، کتاب تجلی شاهنامه در نقاشی قهوهخانهای، کتاب نقاشی قهوهخانه، کتاب خیالیسازی هنری
لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بیان کنید
دیدگاه (25)