- today
- perm_identity شیرین کریمی
- label صنایع دستی
- favorite 13 لایک
- remove_red_eye 2413 بازدید
- comment 2 دیدگاه
بر اساس دادههای باستانشناسی، گیلان به لحاظ تاریخی دارای قدمتی چند هزار ساله است. یافتههای کاوشهای صورت گرفته در گیلان هم اینک در موزههای بزرگ ایران و نیز دیگر کشورها به نمایش گذاشته شده است.
ریشهی صنایعدستی گیلان بدون شک با گذشتهی تاریخی آن پیوند دارد؛ سفالگری، گلیمبافی، انواع دوخت و دوزها و غیره هر یک نشانی از گذشتههای دور در استان گیلان دارند. برای آشنایی بیشتر با انواع صنایعدستی و سوغات گیلان تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.
حصیربافی گیلان
حصیر، زیراندازی نرم و سبک و گاه زبر و خشن بافته شده از الیاف گیاهی و برگرفته از طبیعت است و طی سدههای مختلف مورد استفاده قرار گرفته و گیلان نیز از آن بینصیب نبوده است. متأسفانه خاصیت آسیبپذیری زودهنگام آن بر اثر نم و رطوب فراوان در مناطق شمالی، باعث شده تا اسناد و مدارک معتبری از پیدایش و آغاز بهرهوری آن در دست نباشد.
با توجه به نمونههای دیگر، مشخص میشود که در سدههای گذشته، حصیر گیلان از کیفیت و سرعت به سزایی برخوردار بوده است. امروزه این دستبافتهها بدون هیچ تغییری در شیوهی بافت و با حفظ سنتهای دیرینهی گذشتگان، به مردان و زنان گیلان کنونی رسیده است. بافندگان برای بافت حصیر از چهار نوع گیاه استفاده میکنند که عبارتند از:
سوب، سوف یا سوم: سوب (sub) گیاهی است جنگلی که در لابهلای درختان صنوبر به شکل خودرو و یا در زمینهای مرطوب و آبگیر میروید و به دو گونه تهیه میگردد:
گونهی اول نازک و نامرغوب و زبر است که به سیم (sim) و یا سیمی حصیر (simi hasir) معروف است و کاربرد خانگی دارد، گونهی دوم سوبه حصیر (sube hasir) گفته میشود که مرغوب، ظریف و نرم است و همواره برای فروش بافته میشود. این سوبها از نیمهی دوم فصل تابستان یعنی پانزدهم تیرماه معمولا برای مصارف خانگی و یا فروش در بازارهای محلی بریده میشوند و در انبارهای تاریک و مرطوب نگهداری میشوند. معروفترین سوبه حصیرها در انزلی بافته میشوند و جهت داشتنن تقاضای بیشمار به سایر نقاط صادر میگردند.
بیشتر بخوانید: برای آشنایی کامل با مواد اولیه و نحوه تولید صنایعدستی حصیری در گیلان به مطلب هنر حصیربافی مراجعه نمایید.
لی یا لیق: گیاهی است مردابی با برگهایی دراز و باریک به ارتقاع تقریبی 5/1 سانتیمتر و گلهای زرد و زیبا در محیطی که اصطلاحا به گویش گیلکی به آن سِل یا استِلِخ گفته میشود، رشد میکند. این گیاه شبیه سوف و کمی باریکتر از آن است و از خانوادهی علفی کارکِس بزرگ محسوب میشود. در شرق گیلان بیشتر آن را با نام لی (Li) میشناسند و یکی از مهمترین مواد اولیهی صنایعدستی حصیری شهرهای آستانه، لاهیجان، لشتنشا، رودسر، کلاچای، لنگرود و غیره به شمار میآید. از لی بیشتر در پوشناند بام خانههای گالیپوش و تهیهی نخهای علفی برای بستن اشیا استفاده میکردند. به جنس مرغوب، مستحکم و بادوام لی، اَبروشوم لی میگویند.
کلر (Koler): گیاهی است مردابی که نرم و پُف کرده است و گاه با نام لی کُلِر شناخته میشود . محل رویش این گیاه در مرداب انزلی است و گاه در نواحی خمام، گوراب، زرمیخ و رضوانشهر هم دیده میشود. اهالی قدیم خمام به جهت این که میپندارند این گیاه توسط خداوند اعطا شده است، به آن خدادای هم میگویند.
کولوش: ساقههای شالی یا کاه است که در مزارع برنج میرویدو اهالی منطقه از دیرباز به جهت مستحکم بودن و قابلیت انعطافپذیری کولوش، چندین ساقهی آن را با کف دست میریسیدند که آن ویریس (Viris) میگویند. ویری طناب محکمی است و از آن برای بستن اشیا و یا تیرکهای سقف خانهها، شکار حیوانات، پرچین کردن دور منازل و یا بافتن حصیر استفاده میکنند. برخی از خانواهها به جهت دسترسی نداشتن به لی و یا سوب برای مصارف شخصی خویش، از کولوش برای بافتن حصیر استفاده میکرند. این نوع حصیر نامرغوبتترین حصیر در گیلان به شمار میرفت.
تا دههی پنجاه حصیر علاوهبر مصارف داخلی و خانگی، برای صادرات به استانهای دیگر بافته و در بازارهای محلی و هفتگی فروخته میشد. به تدریج با ورود زیراندازهای پلاستیکی ارزانقیمت و قالیها، قالیچههای ماشینی و انواع مصنوعات دیگر، دستساختههای حصیری محدودتر گشت تا آنجا که در حال حاصر، تنها در شهرهای خمام، آبکنار، آستانه و رشت بافتن حصیر رایج است. این کار البته در شهرها بیشتر جنبهی تزئینی دارد تا کاربردی اما در روستاها هنوز وسایلی چون زنبیل و کلاه، خریداران و خواستاران بسیار دارد.
حصیر امروزه در اشکال هندسی (دایره، بییضی و ...) بدون نقش و نگار و تنها با رنگآمیزی گیسهای بافته شدهی حاشیههای اطراف بافته میشود. زنان برای تنوع و یا فروش بهتر آن دست به خلاقیت زده و الیاف را بیفاصله یا چند در میان با انواع نقوقشی لوزی، مورب، هفت و هشت ایجاد میکنند که با رنگآمیزی لیها به رگهای قرمز، سبز، آبی و جگری جلوهای دوچندان به آن بخشیدهاند.
در سالیانی نه چندان دور رنگآمیزی قسمتهایی از حصیر با مواد طبیعی مانند سماق، برادهی آهن، انار، پوست گردو، روناس، علفهای گیاهی و غیره انجام میپذیرفت که در حال حاضر با پودرهای شیمیایی موجود در بازار رنگ میشود.
صنایعدستی بامبوبافی گیلان
بامبو گیاهی است از خانوادهی علوفه، گراس، کرامینه یا گندمیان که گیاهشناسان آن را زیرمجموعهی خانوادهی بامبود قرار داده و جزء علفهای غول پیکر به شمار میروند. بامبو در زبان فارسی به نی خیزران شهرت دارد. این گیاه همواره در دامنهی کوهها و تپه و در کنار رودخانهها و باتلاقهایی با رطوبت 65 تا 90 درصد رشد میکند به همین دلیل است که کنارههای دریای خزر به ویژه منطقهی گیلان بهترین منطقه برای رشد این گیاه است. گیاهشناسان تاکنون انواع فراوان آن را شناخته و مورد استفاده قرار دادهاند.
از هر ساقهی آن حدود 50 تا 200 شاخهی نی به دست میآید که بسیار سخت و دیرشکن است و در برابر آب نفوذناپذیر است. بامبوها به رنگهای مختلف؛ سبز، مشکی، متمایل به قهوهای، عنابی، زرد مایل به کرم و زرد دیده میشوند. وجه تشابه این گیاهان علفی تنها در پنبهی سفید رنگ داخلی آن است که به اصطلاح (گوشت بامبو) نامیده میشود. ابتدا این پنبهها را با کاردی تیز میکنند سپس ورقهورقه میکنند. برداشت این گیاه معمولا در فصل پاییز و اوایل زمستان انجام میشود.
پیدایش بامبو و شناخت آن در ایران همزمان با شروع کِشت چای در ایران (قرن 29 و نیز اشاعهی دستساختههای بامبو را کار مردان چینی میدانند. و اینطور استناد شده است که چینیها برای ساخت غربالهای درجهبندی چای خشک و نیز جابهجایی آن از تارهای رشتهرشته شدهی گیاه بامبو استفاده میکردند و پس از راهاندازی بیشتر کشت چای در لاهیجان و یافتن جایگاه مناسب برای کشت گیاه بامبو، برخی از گونههای بامبو را از سرزمین خود آورده و بافت سبد و روش خرد کردن بامبو را به مردم لاهیجان، آموزش دادند.
با توجه به اسناد تاریخی موجود، شناخت گیاه بامبو و موارد مصرف آن چون سبدبافی از دیرباز در ایران و گیلان متداول بوده است هماننند سایز صنایعدستی پس دورهای متروک ماندن، به طور مجدد به بهانهی ورود چای به ایران رایج گشته است.
بیشتر بخوانید: اگر علاقهمند به آشنایی با صنایعدستی دیگر شهرهای ایران از جمله مناطق جنوبی هستید به شما پیشنهاد میکنیم به مطلب صنایعدستی هرمزگان مراجعه نمایید.
در هر حال با توجه به فقدان منابع و آثار بر جای مانده، قدمت دستساختههای بامبو را بیش از صد و پنجا سال تخمین نمیزنند و آن را صنعتی نوپا قلمداد میکنند. بافندگان این صنعت معمولا نیهای موردنیازشان را از حاشیهی باتلاقها و مردابها به خصوص مرداب انزلی تهیه میکردند. با بالا رفتن تقاضای بافندگان چند خانوار در روستای سنگ بیجار و کرد محلهی فومن اقدام به کاشت آن در شالیزارهای خود نمودند. عرضه و تقاضا، روستاییان مجاور را نیز ترغیب نمود تا با زیر کشت بردن زمینهای زراعی اقدام به پرورش این گیاه نمایند.
بامبوبافی در شهرهای شرق گیلان نظیر لاهیجان، لنگرود، آستانه و همچنین رشت و صومعهسرا دایر است و محصول کار به شهرهای همجوار و حتی خارج از استان نیز صادر میشود. در این شهرها بامبو اغلب تکرنگ و با رنگ اصلی خود بافته میشود به استثنای صومعهسرا و رشت که بافندگان از بامبوهای رنگی استفاده میکنند.
بافندگان، بامبو را پس از رنگآمیزی در گوشهای از مغازه یا کارگاه نمور به دور از نور خورشید میآویزند تا به مرور زمان خشک شود زیرا نور خورشید باعث شکنندگی زود هنگام بامبوها میگرددو این گیاه به جهت قابلیت ارتجاعی و نداشتن اتصالات جانبی چون تخته، چوب، طناب، میخ و دستگاههای پرهزینه حتی در خانهها به راحتی بافته میشود.
مهمترین کاربرد بامبو از گذشته تا حال به ویژه در روستاها برای ساختن دروازهی حیاط، پرچین کردنِ خانهها و مزارع، اتصال تورهای هوایی برای شکار پرندگان، تورهای ماهیگیری، چوب ماهیگیری، نردبان، قلم، فلوت و سقف خانهها قابل استفاده است. همچنین از بامبو به جهت داشتن مقدار فراوان سلولز در صنعت کاغذسازی و ابریشم مصنوعی و نیز در هندوستان در صنعت برق به کار گرفته میشود.
مهمترین دستسازهای بامبو، سبدبافی است که انواع آن عبارتند از؛ آجیلخوری، شکلاتخوری، شیرینیخوری و میوهخوری. علاوهبر آن میتوان با آن سطل زباله، جانانی، کلاه، چتر، عصا، چاقو، کلاهک آباژور، انواع قاب، سینی و صندلی ساخت. البته این دستساختهها اغلب به شیوهی مدور، زیر و رو بافته میشوند و بافتهایی خورشیدی، ستارهای، زنجیرهای، شش ضلعی، شعاعی و حصیری شکل دارند.
مرواربافی گیلان
مُروار که به ترکههای بید (بید مرواری) اطلاق میگردد، گیاهی است خودرو که با قلمه زدن تکثیر میگردد و در فصل پاییز برداشت میشود . خاستگاه اصلی این گیاه مناطق نسبتا خشک است زیرا مناطق خشک بافت داخلی چوب را محکمتر و قابلیت انعطافپذیری آن را افزایش میدهد. این ویژگی باعث میشود تا پوست چوب به راحتی جدا گردد.
از این رو، مروار بافان چوب مورد نیازشان را همواره از همدان، ملایر و تهران تهیه میکنند و تنها در کارهای بسیا خاص برای نمونه در بافتن پیکرهی حیواناتی چون قورباغه، اسب، میمون، الاغ، قو، ماهی و غیره از آن بهره میگیرند.
استادکاران مروار در خصوص پیدایش این صنعت بر این باور هستند که این صنعت ابتدا از روستای تازهآباد آستانه اشرفیه شروع شده و سپس در روستاهای شرق گیلان رونق یافته است. واژهی مروار از دههی پنجاه در گیلان متداول شد، فن اصلی بافتن و جنس مواد اولیهی به کار رفته (ترکهی بید) ثابت مینماید که مروار صنعتی نوپا و تازه در گیلان نیست بلکه در قالب سبدبافی با پوست قهوهای متمایل به قرمز که از جنگل تهیه میشد و در گفتار بومیان محلی به وِه (veh) شناخته میشد ریشه در هزارههای پیش از میلاد یا لااقل سدههای گذشته دارد. آنچه امروز سبب گردیده تا مروار در خانههای مردم جای گیرد، کیفیت برتر آن نسبت به بامبو است و قابلیتهای مرورا نسبت به بامبو عبارتند از:
- قابلیت تلفیق با مواد دیگری چون آهن، چوب و غیره
- مقاومت زیاد و سیاه و کدر نشدن
- قابل شستشو
- قابلیت قرار گرفتن در معرض نور خورشید
کاربرد مرواربافی
انواع سبد برای در ابعاد گوناگون و طبقات متعدد برای مصارفی مانند جای سیبزمینی و پیاز، شکلاتخوری، آجیلخوری، میوهخوری، سبدهای پایهدار برای سوپر مارکتها و قنادیها، انواع سینی، انواع مبلمان، صندلی، انواع میز (میز تلفن، تلویزیون، میز عسلی و ...)، مجسمههای تزئینی و کاربردی، کتابخانه، آباژور (چراغ خواب) گهواره، تختخواب و سایر موارد دیگر ساخته میشود.
صنایعدستی سفال گیلان
در زبان گیلکی به گِل پخته شده سوفال میگویند. با توجه به کشفیات و قدمت ظرفهای سفالینه در مارلیک، املش، تالش و دیلمان جای هیچ شک و شبههای بر جای نمیماند که مردمانی در این مناطق ساکن بودند که اقلام ضروری و ابتدایی زندگی خویش را از گِل میساختند و یا به صورت تفننی مجسمههای حیرتانگیز و زیبا به رنگهای سیاه و صیقلی را با کاهش اکسیژن در هنگام پخت تولید میکردند.
از دیرباز زنانه دستساختههای سفالی را در خانههای ساخته و پرداخته و سپس برای رنگآمیزی به مردان میسپردند هم اکنون نیز این شیوهی سنتی همچنان با استفاده از ابزار سادهی گذشتگان پابرجاست.
زنان و مردانی که صنایع سفالگری را پیشه نموده بودند، سفالینهها را برای مصرف به غیر از ساخت سقفهای سفالی به سه گونه میساختند که عبارتند از:
- گونهی اول: آبخوری که کف آن صاف بود.
- گونهی دوم: کاسه یا قدح برای خوردن غذا.
- گونهی سوم: دیگ برای پخت و پز و نگهداری غذا
هرکدام این افزارها در گیلان با نامهای گوناگونی ساخته میشد و گاه برای تنوع، رنگآمیزی میشد که اغلب به این سفالها رنگ سبز میزدند.
وجود گِل مرغوب و به کارگیری گِلهای کهنه و خوب شستوشو دادن گِل توسط کوزهگران از کیفیت بینظیری برخوردار بود و طرفداران بسیاری در اقصی نقاط ایران داشت اما امروزه به دلیل ورود قابلمه و ماهیتابههای رنگارنگ، صنایعدستی سفالی گیلان ارزش خود را از دست داده و تولید آن به فعالیت چند زن سالخورده در این خصوص محدود گشته است.
کاربرد صنایعدستی سفالی
انواع دیگ، کوزه، خمره، گلدان، کوزههای قلیان، جاشمعی، مجسمه، قوری، بشقاب و لیوان در ابعاد گوناگون، پایه آباژور، شکلاتخوری و غیره است.
نمدبافی گیلان
شکلدهندهی مواد اولیه و اصلی نمد که در گویش محلی گیلان نمط تلفظ میگردد، پشم است. نمد با مالیدن و ممزوج شدن پشم با آب به دست میآید. به جهت آسیبپذیری زدو هنگام نمد، اطلاعات زیادی از محل زایش و پیدایش آن به غیر از محدود آثاری که از حفاریهای غار کمربند، تپهی مارلیک و دیلمان به دست آمده در دست نیست.
نمد به دلیل کار طاقتفرسا مردانه محسوب میشد. گیله مردان پس از چیدن پشمهای پاییزه به جهت قابلیت چسبندگی، آن را خوب میشویند و پس از خشک نمودن با رنگهای گیاهی پشم را به رنگهای مختلف که عموما قهوهای، سیاه، طوسی، آبی، سفید، سبز و سورمهای است، رنگآمیزی میکنند. در حال حاضر این شیوهی رنگآمیزی مانند بقیهی صنایعدستی استان با گسترش رنگهای شیمیایی به فراموشی سپرده شده است.
نقش و نگارههای نمد هندسی، انتزاعی و برگرفته از طبیعت اطراف اهالی منطقه است و نمدمالان برای برای طرحریزی نقوش نیازمند ابزار و دستگاه خاصی نبودند. آنها نقوش را تنها با شکل دادن پشم در لای انگشتان، یعنی نازک یا کلفت نمودن پشم بر روی پارچه کرباس طراحی میکردند و اغلب نقوشی به شکل مستطیل، لوزی، دایره، چهارگل، طرح حیوانات و پرندگانی چون مرغ، خروس، اردک، طاووس و غیره ترسیم میکردند. آنها نمدها را به دو صورت ساده یا پرکدار به سلیقهی سفارشدهندگان و یا به دلخواه خویش، پُر و خالی و در ابعاد نیممتری، یکمتری، سهمتری با اشکال دایره، بیضی، مربع و مستطیل میساختند.
کار نمدمالان نیز از دیرباز این بود که در فصل پشمچینی ابزار مورد نیازشان را در خورجین پشت الاغ میبستند و همراه با شاگردی که اغلب پسرشان بود، به روستاها و شهرهای اطراف استان رهسپار میشدند و در طول یک روز نمد دلخواه سفارشدهنده را تولید میکردند. آنگاه معادل دستمزد خویش پشمهای مرغوب دریافت میکردند. هر چند بیشتر اوقات اهالی روستاها نمدهای مورد نیازشان را از بازارهای هفتگی که در سرتاسر گیلان برگزرا میشد، خریداری میکردند.
شال
شال در ابتدا از پشم و سپس از ابریشم بافته میشد. شالهای پشمی همانگونه که از نامشان پیداست از پشم تهیه میشد و دارای کاربردهای زیر بود:
1-پارچههای کم عرضی که برای جلوگیزی از کمر درد یا برای محفوظ ماندن کلیهها در برابر سرما به کمر میبستند. نوع بافت و رنگهای به کار رفته در این شالها با توجه به جنسیت اشخاص متفاوت بود . شالهای زنان با رنگهای تند و شاد همراه با نقوشی متنوع و یا خانههای شطرنجی بافته میشد. شالهای مردان اغلب به رنگهای تیره و تک رنگ مثل آبی، طوسی سیر، فیلی، سیاه، قهوهای، سورمهای و غیره بافته میشد. این شالها علاوهبر زینت لباس، تکهای جدا نشدنی از لباس افراد به شمار میرفت و تمامی اقشار متناسب با شأن و مقام اجتماعی خویش از آن استفاده میکردند.
این طاق شالها یا ترمه شالها نه تنها در گیلان، بلکه در سرتاسر ایران بافندگان بسیار داشت. طاقشالها عموما دو رویه و با نوارهای پهن و یا باریک هفترنگ و یا راهراه بافته میشدند که رنگهای شاد و تند با طرحهای گل و بوتهی آن بیشتر برای مجالس عروسی و جشنهای سنتی و مردان در لباسهای تشریفاتی و سنتی استفاده میکردند.
2 شالی که از آن به عنوان پارچه استفاده میکردند، بافندگان این شالهای کم عرض را با مهارت و استادی تمام به هم تصل میکردند و زنان از آن پیراهن، شلوار، جلیقه کت و غیره میدوختند.
در اکثر نقاط گیلان بافندگانی به بافتن شال مشغول بودند که علاوهبر درآمدزایی، اوقات فراغت بانوان گیلانی را نیز پر می کرد و جهیزیهی مناسبی برای دختران دمبخت محسوب میشد. این شالها در گیلان با نام چادر شب شناخته میشدند.
بیشتر بخوانید: اگر علاقهمند به آشنایی با صنایعدستی کشورهای مختلف جهان هستید، چین یکی از کشورهایی است که تنوع صنایعدستی در آن بسیار گسترده است جهت آشنایی با انواع آن و سوغات این کشور فقط کافی است به مطلب صنایعدستی چین مراجعه نمایید.
نقاشی روی کدو
در لیالستان لاهیجان نوعی کدو کشت میشود که به کدوی قلیایی معروف است و د رشرایط خاص پرورش مییابد. ابتدا کدوی نارس را درون قالبی چوبی که جداره آن به شکلهای زیبا و متفاوت مشبک است قرار میدهند و دهانه آن را میبندند به طوری که فقط ساقه کدو از دهانه قالب بیرون میماند.
کدو که به تدریج رشد میکند شکل قالب چوبی را به خود میگیرد و از داخل روزنههای قالب مشبک به بیرون نفوذ میکند. پس از رسیدن کامل کدو آن را از ساقه جدا کرده و با احتیاط، قالب را باز میکنند و سپس آن را نقاشی کرده و برای آن که رنگ آن قهوهای تیره بشود، آن را درون ظرف بزرگی با پوست انار و زاج سیاه میجوشانند و سپس قسمتهایی از پوست کدو را که باقی مانده است میتراشند و در نتیجه نقش و نگار روی آن ظاهر میشود.
این کدو پس از رسیدن خود به خود توخالی میشود . از این محصول بیشتر برای قلیان و پایه آباژور استفاده میکنند.
خراطی
آن دسته از کارهای چوبی است که معمولا با قرار گرفتن چوب بر روی دستگاههای خراطی که طی آن چوب حول مرکزیتی به دوران میآید، انجام میشود. فرآوردههای تولیدی این رشته شامل: گلدان، قندان، شکلاتخوری، آجیلخوری، زیرسیگاری، میان قلیان و عصا است.
تهیه و گردآوری مطلب: وبلاگ فروشگاه اینترنتی پرنون
منبع: فروشگاه اینترنتی پرنون
با ارسال دیدگاه و پیشنهادات خود ما را در بهبود مطالب یاری کنید.
دیدگاه (2)